۱۳۹۵ آذر ۳, چهارشنبه

ایده‌آلیسم سیاسی و ایده‌آلیسم فرهنگی


استاد رضا کیانیان را که می‌شناسید؟ نه در مقام بازیگر بلکه در مقام واضع نظریه‌ی مشعشع «سینمای ایران تنها سد فرهنگ‌های غیرآمریکایی در برابر آمریکاست». یک‌نفر به من بگوید ایشان اینهمه ادعاهای عجیب را از کجا آورده است! حضرت‌شان مدعی‌اند که جریان «موج نوی» سینمای ایران به یُمن انقلاب اسلامی توانست ادامه پیدا کند وگرنه اگر رژیم گذشته بر سر کار مانده بود هیچ بعید نبود که در اثر تهاجمات فرهنگ آمریکایی این سینما هم نابود شود. بعد ایشان مدعی است که ما سینمای اسرائیل را هم متحول کرده‌ایم و الگوی آنها شده‌ایم. الگوی سینمای اروپا و ژاپن هم ماییم به‌ویژه که آنان نابود شدند و فقط چشم امیدشان به ماست. ایشان می‌گوید آمریکا «برای اینکه آبروش نره این اواخر یکی دو تا اسکار هم به ما داد». اینهمه حماقت در قامت تحلیلگری به‌راستی شگفت‌انگیز است! ایشان در برابر آمریکاستیزی سرکوبگران فرهنگ در جمهوری اسلامی، یک نوع آمریکاستیزی روشنفکرانه اختراع کرده است و دائم هم در هر گفتگویی بر آن پافشاری می‌کند. اما چه کسی گفته است سینمای آمریکا یک جریان واحد و به‌زعم ایشان مبتذل است؟ چه کسی گفته ما باید افتخار کنیم که بدون بهره‌گیری از سکس و خشونت توانسته‌ایم فیلم بسازیم؟ این کلیشه‌های گفتاری در تحلیل سینمای جهان به چه کار ما می‌آید وقتی که حتی نمی‌توانیم عشق و تنانگی را بر پرده‌ی سینما به تصویر بکشیم؟ مگر نمی‌توان از سکس و خشونت در سینما بهره گرفت برای ارائه‌ی یک پیام یا درونمایه‌ی اخلاقی، دینی، معنوی یا هر چه ازین‌قبیل؟ اینکه خشونت در جامعه‌ی ما بیداد می‌کند مهم نیست؟ تنها اینکه در سینما نشانش ندهیم مایه‌ی مباهات است؟ اینهمه مغلطه فقط برای این است که شما را در این سینمای رانتی و اسلامی‌شده و به‌فسادکشانده‌شده همچنان بازی بدهند؟ سینمای ما خیلی خوب است چون «بدون اینکه قبلاً چک کنی می‌توانی با زن و بچه‌ات ببینی!». این حرف‌های صدمن‌یک‌غاز را نه که فکر کنید ایشان فقط به این جوانان حزب‌اللهی تحویل می‌دهد. خیر، تقریباً در هر گفتگویی ایشان را به حال خودش بگذاری عین گربه‌ی مرتضاعلی برمی‌گردد سر همین قصه. هنرمند ما رضا کیانیان است که هنر این مملکت روز به روز بیش‌تر در برابر ایدئولوژی شیعی سر خم می‌کند. سینمای ایران از ریخت افتاده است درست همانطور که خِرد رضا کیانیان. فقدان هر دو نیز تاسف‌انگیز است!

پس‌نوشت اول:
از دقیقه‌ی ۴۵:۵۵ تا دقیقه‌ی ۱:۰۰:۵۷ به این تئوری بدیع اختصاص دارد.

پس‌نوشت دوم:
ایده‌آلیسم سیاسی رضا کیانیان آن بود و ایده‌آلیسم فرهنگی‌اش این است.

پس‌نوشت سوم:
دوستان عزیز! من سخنان رضا کیانیان را کامل شنیده‌ام (او در سالیان پیش بازیگر محبوب‌م بود). برای پیش‌گیری از سوءتفاهم یا عدم اجحاف در حق ایشان به دو نکته اشاره می‌کنم و سپس گرانیگاه نقدم را باز می‌گویم. نخست اینکه صرف رفتن در جمع «افسران جنگ نرم» به‌خودی‌خود درست یا نادرست نیست. مهم این است که در آنجا چه بر زبان رانده می‌شود. بنابراین، کسی از صرف تیتر مطلب به این نتیجه نباید برسد که سخنران خائن یا ریاکار یا سازشکار یا توجیه‌گر نظام حاکم است. دوم اینکه خود من با دیدن تیتر همین گمان را در آغاز داشتم اما من هم مانند رفیقانی که در نظرها یا پیغام‌ها گوشزد کردند، از پاره‌ی انتقادی سخنان کیانیان خطاب به جزم‌های همین بسیجیان یا اینکه «مذهبی‌ها بسیاری‌شان ریاکارند و فرهادی نقش نادرستی به کاراکترش در فیلم نداده است» و ازین قبیل متعجب شدم و او را تحسین کردم. اما و هزار اما که بحث من اینها نبود و با خودم گفتم حتماً پیوند سخنان را مخاطب پیگیری می‌کند و خودش می‌شنود آن فرازهای مثبت یا شایسته‌ی ستایش را و نیازی به زنهار من نیست. فیلم را هم تقطیع نکرده‌ام که فقط آن پانزده دقیقه را اینجا بگذارم و کل‌ش را همخوان کرده‌ام. مسئله این است که در این بازه‌ی زمانیِ طرح نظریه‌ی سست ایشان درباره‌ی سینمای ایران، شما هم ریاکاری می‌بینید و هم سازشکاری و هم توجیه‌گری برای ایدئولوژی انقلاب اسلامی. هر چه گفته‌ام به همین دقایق بازمی‌گردد. البته آن قصه‌ها که ایشان مانند حبیب‌الله آیت‌اللهی منبر می‌رود که هنر ذات‌ش و اساس‌ش دین است و آن صغرا و کبراهای نامدلل برای چنین ادعایی نه چندان اهمیتی داشت، نه حساسیت‌برانگیز بود و نه چندان قابل مناقشه (بیش‌تر نظر شخصی و سلیقه است). کیانیان در این قریب به دو ساعت خیلی حرف‌ها زده است (از جمله آن داستان بی‌معنای «از انقلابی‌گری و ایده‌آلیسم در سیاست پشیمان‌م و می‌خواهم در هنرم انقلابی و ایده‌آلیست باشم»). مرکز ثقل این یادداشت بر همان دقایقی متمرکز است که به‌مانند سیئه‌ی کبیره منجر به از میان رفتن ثواب یا اثر همه‌ی حسنات گفته‌های او در آنات پیش از آن است. خیلی ببخشید! گاو نُه مَن شیری در ضرب‌المثل فارسی به همین سنخ رفتار اشاره دارد.